English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8497 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
macaroni U ماکارونی جوان خارج رفته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
My brother has gone abroad. برادرم رفته خارجه [خارج از کشور]
due U از دست رفته کهنه شده از نوبت خارج شده
push pop stack U ثباتی که اطلاعات را ازشمارنده برنامه گرفته ومکانهای ادرس دستورالعمل را بر مبنای "انکه اول رفته اخر خارج شود" ذخیره میکند
younker U نجیب زاده جوان جوان سلحشور
yonker U نجیب زاده جوان جوان سلحشور
macaroon U ماکارونی
macaroons U ماکارونی
damped wave U موجی که دامنه ان رفته رفته کاهش میابد
macaronic U وابسته به ماکارونی
macaroni cheese U ماکارونی با سس پنیر
noodle U ماکارونی احمق
critical mach number U عدد ماخی که در ان جریانهای شتابدار اطراف یک جسم دربعضی نقاط رفته رفته به سرعتهای مافوق صوت میرسند
princox U جوان ژیگولو جوان جلف
princock U جوان ژیگولو جوان جلف
The sun has set (hadd set). U آفتاب رفته است ( رفته بود )
hard wheat U گندم ماکارونی دارای مقدارگلوتن زیادی است
to peter out U رفته رفته کوچک شدن
dwindling U رفته رفته کوچک شدن
dwindled U رفته رفته کوچک شدن
dwindle U رفته رفته کوچک شدن
dwindles U رفته رفته کوچک شدن
out of bounds U خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
hooked medallion U ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
adolescents U جوان
juvenescent U نو جوان
callant U جوان
yoth U جوان
young persons U جوان
adolescent U جوان
younger U جوان
beardless U جوان
molls U زن جوان
moll U زن جوان
youth U جوان
youths U جوان
lass U زن جوان
dells U زن جوان
dell U زن جوان
young U جوان
lasses U زن جوان
fries U جوان
callan U جوان
fry U جوان
frying U جوان
young and old U پیر و جوان
playboys U جوان دخترباز
playboy U جوان دخترباز
playboy U جوان عیاش
young population U جمعیت جوان
nags U اسب جوان
youthful U جوان باطراوت
nagged U اسب جوان
snot U جوان گستاخ
nag U اسب جوان
youngish U نسبتا جوان
youngish U جوان وار
young smith U اسمیت جوان
playboys U جوان عیاش
yong lion U شیر جوان
floozy U زن جوان بوالهوس
immature soil U خاک جوان
boyo U پسربچه جوان
gigolos U جوان جلف
gigolo U جوان جلف
juvenescent U جوان شونده
beau U جوان شیک
juvenescent U تازه جوان
lionet U شیر جوان
rejuvenation U جوان سازی
insenescible U همیشه جوان
peachick U جوان خودفروش
puss U دخترک زن جوان
swain U جوان روستایی
trull U دختر جوان
punks U جوان ولگرد
punk U جوان ولگرد
ephebophilia U جوان خواهی
to die young U جوان مردن
rejuvenated U دوباره جوان کردن
young turk U افسر جوان افراطی
cora U [سر ستونی در شکل زن جوان]
juvenescence U حالت جوان شدن
[be] no chicken U دیگر جوان نبودن
sow U ماده خوک جوان
to wear one's years well U خوب ماندن جوان
rejuvenesce U دوباره جوان شدن
rejuveoize U دوباره جوان کردن
rejuveoize U دوباره جوان شدن
sowed U ماده خوک جوان
skipjack U جوان ژیگولووخود نما
hooligans U جوان اوباش صفت
hooligan U جوان اوباش صفت
rejuvenation U دوباره جوان سازی
youth U شباب شخص جوان
youths U شباب شخص جوان
fillies U دختر شوخ و جوان
filly U دختر شوخ و جوان
sows U ماده خوک جوان
agerasia U پیر جوان نما
yoth U شخص جوان جوانمرد
rejuvenates U دوباره جوان کردن
rejuvenating U دوباره جوان کردن
rejuvenate U دوباره جوان کردن
chaperones U نگهبان یاملازم خانمهای جوان
chaperone U همراه دختران جوان رفتن
You are 5 years younger than me. U شما ۵ سال جوان تر از من هستید.
sylphid U زن جوان وزیبا وباریک اندام
chaperone U نگهبان یاملازم خانمهای جوان
He is not young anymore. U او [مرد] دیگر جوان ن [یست] .
narcissus U جوان رعنایی که عاشق تصویرخودشد
sweetbread U تیموس حیوانات جوان دنبلان
chaperon U نگهبان یاملازم خانمهای جوان
chaperon U همراه دختران جوان رفتن
cocotte U زن جوان بد اخلاق وجلف هرزه
gill flirt U زن جوان سبک وهرزه دخترول
johnny U جوان ژیگولو و خوشگذران پاسبان
junker U جوان نجیب زاده المانی
kitty U دختر جوان زن سبک و جلف
kitties U دختر جوان زن سبک و جلف
maids U دوشیزه یا زن جوان پیشخدمت مونث
maid U دوشیزه یا زن جوان پیشخدمت مونث
chaperones U همراه دختران جوان رفتن
She doesnt like that young man. U از آن جوان خوشش نمی آید
yuppies U جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
yuppie U جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
chaperons U نگهبان یاملازم خانمهای جوان
chaperons U همراه دختران جوان رفتن
spring chicken <idiom> U شخص جوان (بصورت منفی)
an unlicked cub U جوان زمخت- ادم نتراشیده ونخراشیده
You cannot put old heads on young shoulders . <proverb> U سر پیر نتوان بر شانه جوان بگذاشت .
YWCA U مخفف باشگاه زنان جوان مسیحی
YWCAs U مخفف باشگاه زنان جوان مسیحی
have an old head on young shoulders <idiom> U جوان ولی عقل بزرگترها را داشتن
chaperon U شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
hidden momentum of population growth U به دلیل این که یک جمعیت وسیع جوان
chaperons U شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
fuzz U ریش تازه جوان کرکی شدن
greensick U مبتلا به بیماری کم خونی زنان جوان
chaperone U شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
oaks U مسابقه مادیانهای اصیل جوان در انگلستان
adonic U جوان زیبایی که معشوق ونوس بود
chaperones U شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
dislocated U در رفته
short tempered U از جا در رفته
frenetical U از جا در رفته
departed U رفته
by inches U رفته رفته
inchmeal U رفته رفته
in process of time U رفته رفته
by degrees <adv.> U رفته رفته
bit by bit <adv.> U رفته رفته
gradually U رفته رفته
gradually <adv.> U رفته رفته
thrawart U در رفته
passanger U شاهین وحشی جوان را هنگام مهاجرت گرفتن
adonis U جوان زیبایی که مورد علاقه افرودیت بود
duenna U زن سالمندی که مراقب دختران وزنان جوان است
hope chest U جعبهای که زن جوان جهیزیه والبسه خود را در ان میگذارد
interplant U کاشتن درختهای جوان بین درختان دیگر
first and last U روی هم رفته
iam bored U حوصله ام سر رفته
gone <adj.> U از دست رفته
I'm glad he's gone. U خوشحالم که او رفته.
in the a U روی هم رفته
average U روی هم رفته
all in all U روی هم رفته
madding U از کوره در رفته
he knew that i had gone U او میدانست که من رفته ام
day a day U روی هم رفته
off shade U رنگ رفته
red-hot U ازجادر رفته
overalls U رویهم رفته
averaged U روی هم رفته
by and large <idiom> U روی هم رفته
it has escaped my remembrance U از خاطرم رفته
averages U روی هم رفته
averagly U روی هم رفته
i have been to paris U پاریس رفته ام
averaging U روی هم رفته
in the lump U روی هم رفته
cavetto U [پخی تو رفته]
altogether U روی هم رفته
overall U رویهم رفته
all told U روی هم رفته
on a par U روی هم رفته
extinct U ازبین رفته
neater U شسته و رفته
neatest U شسته و رفته
applied <adj.> <past-p.> U بکار رفته
pallid U رنگ رفته
emaciated U گوشت رفته
consumptive U تحلیل رفته
chafed U پوست رفته
exhausted U تحلیل رفته
installed <adj.> <past-p.> U بکار رفته
inserted <adj.> <past-p.> U بکار رفته
deployed <adj.> <past-p.> U بکار رفته
jitters U از کوره در رفته
overseen U غلط رفته
appointed <adj.> <past-p.> U بکار رفته
Recent search history Forum search
1postside
2off-season
2purchase off the registry
2purchase off the registry
1He has been publicly disgraced for offenses of which he was not guilty.
1recreationist
1usually i moved much faster_ask the other girls that i'd been out with.
1you are in too much of a hurry.the young lady herself is fine.
1a fairly weighted coin
0عشق تنها چیزی هست که اگر واقعی شو بدست بیاری
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com